محل تبلیغات شما



برای شش سالگی سفر میترا دختری که آمد تا به زیبایی به عشق به خوبی به انسانیت به محبت به صفا به صمیمیت به هر آنچه خوبیست معنا بخشد و برود، برای شش سالگی سفر میترا دختری که در نزدیک به پنج سال با هم بودنمان آن بهشتی را که خدا در تمام ادیان وصف کرده بود برایم ساخت و من تمام روزهای با میترا بودن طعم واقعی بهشتی بودن را هم چشیدم هم دیدم، دختری که آمد تا به بعضی ها یاد بدهد دنیا نه همین چهار دیواری و نه آن بالا نشستن هاست و نه حرص زدن برای ماترک دیگران است،
بیا و ببین این رفتنت چه می کند این درد نبودنت چه می کند رمه های دلم سرگردان دوباره دیدنت بیا و ببین گرگ نبودنت چه می کند دل کندی از دنیا و رفتی. کاش بودی ببینی این دل کندنت چه می کند کنج خلوت خودم زخمه بر تار دل میزنم بیا ببین سیم پاره ی دل چه می کند نیستی وقتی به نت میم میترا میرسم ساز گلو چه می نوازد چشم ترم چه می کند (آرام میرعزیزی).بروکسل
این روزها کمتر می نویسم بیشتر به تو می اندیشم این روزها به مادری می اندیشم که تو را زايید گهواره تو را جنباند به مادری که بعد رفتنت تاب ماندن نیاورد و رفت به تو می اندیشم به رفتنت به دنیای بی تو به جهنم بی تویی به روز شمردنهای خودم می اندیشم برای دیدن دوباره ات احساس عجیبی دارم میترا جان بهار نزدیک است (آرام میرعزیزی) بروکسل
سرتیتر هر خبری را که می بینم هر شعری را که می خوانم هر ترانه ای را که می شنوم همه و همه از رفتن تو حکایت می کنند که دیگر بر نمی گردی چگونه می خواهی قندیل نبندد این دل من و بارانی نباشم میترای من دلیل آمدن همه بهارهای زندگیم بی تو سالیانیست من در زمستان مانده ام (آرام میرعزیزی) بروکسل
بادبانهای زیادی کشتیهای زیادی را به حرکت در آورده اند ساحلهای زیادی لنگرگاه کشتیها شده اند اما خراب شود این دنیا ناخدایی سرگردانم و به هیچ ساحلی لنگر نمی گیرد این دل دیوانه طوفان می خواهد و غرق شدن میان موجها (آرام میرعزیزی) بروکسل
نوشتن برای یک عاشق به همان زیباییست که یک تک تیر انداز خشابهایش را پر می کند از صدای تفنگش از شکستن نشانه هایش لذت می برد اما عاشق واژه های عاشقانه اش را می چیند در نهایت به مغز خود شلیک می کند آری بانو هر روز از داغ رفتنت به خود شلیک می کنم (آرام میرعزیزی) بروکسل

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دوربین مداربسته شايان و كيان ، نی نی مردهاي مامان